پایه های سُست مطبوعات شهرستان ها و خطری به نام “شکست”!
صریر: وقتی یک نشریه محلی نمی تواند به حیات حرفه ای خود ادامه دهد ناچار می شود انتشار مرتب و مسلسل وار خود را تا اطلاع ثانوی متوقف کند، این اتفاقجزو تأسف انگیزترین وقایع فرهنگی است.
به گزارش صریر؛ وقتی یک نشریه محلی نمی تواند به حیات حرفه ای خود ادامه دهد ناچار می شود انتشار مرتب و مسلسل وار خود را تا اطلاع ثانوی متوقف نموده و راه حلی برای فعالیت آتی خود برگزیند حال این دوران تاریک شاید کوتاه مدت باشد و شاید هم تا ماه ها و سال ها به طول بینجامد که به گمانم جزو تأسف انگیزترین وقایع فرهنگی محسوب شده و باید به وضعیت ناگوار این اتفاقات گریست.
واقعیت این است که فعالیت های رسانه ای از حیث کسب درآمد و سوددهی در شهرستان های کشور از حال و روز مساعدی برخوردار نیست، چه بسا روزگار سخت نشریات در شهرهای کوچک استان ها انگیزه ای برای تداوم حیات مطبوعات این مناطق باقی نمی گذارد به طوری که عدم حمایت مسوولان و متولیان فرهنگی، عدم رغبت مخاطبان منطقه برای خرید جراید، گرانی خدمات چاپی و اقلام تولید محصولات فرهنگی و غیره همگی دست در دست هم داده و فعالیت حرفه ای یک نشریه هفتگی را تحت الشعاع خود قرار می دهد و شما از این منظر می توانید دشواری های انتشار یک نشریه یومیه را تا آخر بخوانید و به جسارت مدیران روزنامه ها در تولید محتوای روزانه و هزینه های سرسام آور آنها آفرین بگویید.
متاسفانه اخیرا قطار حامل مشکلات کمرشکن انتشار نشریات محلی علاوه بر مطبوعات کلان شهر تبریز، به یکی از شهرستان های آذربایجان شرقی رسید و تنها نشریه این شهر را در غیاب حمایت مسوولان، ناک اوت کرد در حالی که اگر عوامل انتشار این نشریه سال ها قبل که استارت فعالیت فرهنگی-مطبوعاتی را زدند به یک حرفه صنعتی، تجاری و بازرگانی مبادرت می ورزیدند به طور یقین امروزه هیچ دلهره ای از باب ضرر و زیان کلان، هدررفت زمان، مشکلات گسترده مالی و غیره به جان نخریده و با اعتماد به نفس افزون تر به تغییر شغل می پرداختند، اما اکنون چه؟ با طی مسیر طویل فرهنگی، دیگر رمقی برای تعیین فعالیت های آتی باقی نمی ماند.
وقتی اظهارات سردبیر این نشریه شهرستانی را می خوانیم اندوهی فراوان، سراسر وجودمان را فرا می گیرد و از جریانی که باعث متوقف شدن فعالیت یک حرکت فرهنگی شده است متنفر می شویم، جایی که سردبیر جوان این نشریه با عمر ۱۷ ساله تلاش داشته است تا با حداقل امکانات و به دور از گرایشهای سیاسی و قومی، تنها بیان کننده مسایل و مشکلات مردم آذربایجان شرقی و به ویژه شهرستان خود باشد.
و بالاخره، سردبیر جوان قصه غمبار ما که پدرش نیز جزو افتخارات ادبی آذربایجان بوده و در حوزه فرهنگ فعالیت نموده است راه علاج را در ترک این وادی می بیند که همانا نوشتیم، درددل کردیم، گوش شنوایی پیدا نشد و دیگر علاج را در آن دیدیم فعلا نشریه را منتشر نکنیم و این اقدام یعنی، فرهنگ ضربدر صفر شد!
یاد حرف های یکی از مهمانان فرهنگی و مدیر یک انجمن مطبوعاتی خارج از کشور می افتم که از کشور همسایه غربی مان به تبریز سفر کرده بود و نقل می کرد که در استان های مختلف ترکیه انتشار نشریات محلی با حمایت جدی دستگاه های فرهنگی منطقه صورت می گیرد به طوری که در راستای نیل به هدف مهم اطلاع رسانی و اشاعه فرهنگ بومی، نشریات به صورت رایگان و با تیراژ گسترده در سطح استان های مربوطه توزیع می گردند!
در نهایت باید یک آرزو کرد و امید داشت که شمع حیات هیچ نشریه و رسانه واقعگرایی به خاموشی نگراید زیرا اگر این گونه شود باید فاتحه ای بر رویاهای رنگین مسوولان و متولیان فرهنگی کشور خواند که نسبت به شرایط دشوار مطبوعات شهرستان ها بی تفاوت بوده و علی رغم وجود مشکلات بسیار فراوان در تولید یک محصول مطبوعاتی، علاقه مندان حوزه فرهنگ همچون هرکول در مقابل مشکلات و نارسایی های قابل توجه این وادی ایستادگی نموده و کما فی السابق در راه خدمت بی منت به فرهنگ، ادب و هنر این سرزمین تلاش کرده و نام خود را در دفتر تاریخی و اذهان مردم دیار خود ثبت می نمایند.
شهرام صادق زاده/ خبرنگار
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰