جانا! به قلب بنده، تو تیر بلا بزن
تیری به قلب زار من بینوا بزن
نامرد و ظالمی، برو تمرین بکن زیاد
آن وقت، مثل حرملهی کربلا بزن
تکراری است یک دل و یک تیر و شکل آن
نوآوری بکن تو، عزیزم! دوتا بزن
تیر است، بمب نیست، چه آژیر قرمزی؟!
اخطار هم نده الکی، بیهوا بزن
روی کمان، صدا خفه کن نصب کن، عزیز
تا کس مزاحمت نشود، بیصدا بزن
امروزه مد شده، همه جا بانک میزنند
تو، کیف و جیب بندهی شرمنده را بزن
وجدان مزاحم است در این روز و روزگار
بگذار- چون بقیّه- تو هم زیر پا، بزن
انصاف شد هلاک و مروّت فراری است
آسوده باش و هیچ نترس از خدا، بزن
خواهی اگر کسی نکند از تو انتقاد
سالوس شو، به شیوهی اهل ریا بزن
از اعتراضهای «حقوق بشر» نترس
بر قطعنامهها نکن هیچ اعتنا، بزن
من بندهی تو هستم و این قلب مال توست
قربان دست و تیر و کمانت، بیا، بزن
گر گفت: «شاعرم من و طنّاز و پرهنر»
خنده به ریش «آرش» پرمدّعا بزن
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰