شعار، اکشن، ابهام، مقوا و … دیگر هیچ!
یادداشتی از محمدرضا محقق، نویسنده، محقق و منتقد سینما
به گزارش صریر، خیلی سعی کردم یک نقد مفصل و جانانه درباره اثر اخیر آقای حاتمی کیای عزیز بنویسم اما هرچه زدم به در بسته زدم و درجا.
از نقد و تحلیل مفصل و جانانه که بگذریم می توان گفت بادیگارد از جهت ساختاری و فرمی فیلم غیر قابل تحملی است. بازیهای بد، شخصیتهای باسمه ای، داستانهای ضعیف، شیک بودن و گل درشت بودن بیش از حد همه چیز، روایت بدون جذابیت و گیرایی، دیالوگهای شعاری، عدم باور پذیری و…، همه اینها به کنار؛ این فیلم از جهت مضمونی هم کاملاً آشفته و درهم و لغزان و در موضع گیریها و شعار دادنهای پی در پیاش کاملاً ریاکارانه و شاید حتی بتوان گفت کاسبکارانه است.
به عبارت دیگر میتوانم بگویم بوی خوبی از آن استشمام نمیکنم. بویی شبیه چیزی که زمانی از فیلمهای سابق همین کارگردان مثل «مهاجر»، «دیدهبان»، و حتی همین «آژانس شیشه ای» به مشام میرسید.
فیلم کلی ایراد فیلمنامه ای و کارگردانی هم دارد که در کنار بازیهای بدِ شخصیتهای مقوا و بی پشتوانهاش، معجون در هم جوش ناخوشایندی ردیف کرده است.
من معتقدم یک فیلم اگر حرفی برای گفتن داشته باشد همه حرفایش را با نجابت و طمأنینه و البته خلوص و صفا و اثرگذاری روی پرده می زند. اینکه صاحب اثر راه بیفتد و اینجا و آنجا یقه چاک دهد و نعره بزند و یقه این و آن را بگیرد و… یعنی اثرش الکن و بی اثر بوده و احتمالاً نشان از چیز دیگری دارد که نمیدانم و نمیخواهم هم بدانم که چیست ولی هر چه که هست برای من جذابیت و لطفی ندارد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰