یادداشت طنز هفته نامه صریر آذربایجان؛

خشم سامورایی …!

به گزارش خبرنگار صریر در تبریز، هفته نامه صریر آذربایجان در جدیدترین شماره خود نسبت به شکایت عضو شورای شهر تبریز از اهالی رسانه و هنر با درج کاریکاتور و یادداشت طنزی واکنش نشان داد؛ متن یادداشت به قلم مرتضی شفیعی به شرح زیر است؛ گویند در روزگاری عضو کمیسیون فرهنگی شورای شهری کهن، عزم […]

به گزارش خبرنگار صریر در تبریز، هفته نامه صریر آذربایجان در جدیدترین شماره خود نسبت به شکایت عضو شورای شهر تبریز از اهالی رسانه و هنر با درج کاریکاتور و یادداشت طنزی واکنش نشان داد؛ متن یادداشت به قلم مرتضی شفیعی به شرح زیر است؛

گویند در روزگاری عضو کمیسیون فرهنگی شورای شهری کهن، عزم سفر به دیار چشم بادامی‌ها کرد؛ کاشف به عمل آمد؛ این فعال فرهنگی شهر که مردم روستاهای اطراف بلاد، عمو خطابش می‌کنند؛ به همراه دیگر عضو شورا که اتفاقا او را هم در صنعت دایی خطابش می کنند و البته سخنگوی دورهمی‌های عمارت ساعت نیز هست، راهی سفری سخت و طاقت‌فرسا! شدندی!
القصه … دو یار دیرین شورا که یکی از غذا پرهیز، اما دیگری بر غذا لبریز بود، به مقصد رسیدند، شایعه است که دیدارهایی با بلدیه‌چی‌های آن دیار نیز داشتند که بر صحت و سقم آن چندان وارد نیست و البته عکس‌هایشان را هم گرفتند، سوغاتی های عجیب خریدند و قصد بازگشت به بلاد خود کردند.
اما جارجی‌ شهر خبرهای دیگری از سرزمین سامورایی‌ها مخابره می‌کرد، میرزا قلم‌دان هم جریده‌اش چیزهایی می‌نوشت که با مزاج عموی شورا سازگار نبود، هر چه بود آن دو گل سفر کرده به شهر بازگشتند و بلدیه‌چی ها به استقبالش.
هنوز عرق سفر دور و دراز عموی قصه خشک نشده بود که مردم شهر پرسیدند؛ چه آورده‌ای مارکو!؟ پاسخ داد؛ چند کیسه تخم ژاپنی فرد اعلا که نمونه‌اش را در این شهر نتوان یافت.
یکی از میان جمع که قلمی به دست داشت؛ پرسید؟ عمو جان منظورمان سوغات نیست، چه برای شهر آورده‌ای؟ از سوی دیگر جمعیت، یکی از مطربان پرسید؛ می‌دانم که سازت کوک نیست. آن طرف‌تر یکی از اهالی نمایش که ریش‌های بلندی نیز داشت، پرسید عموی فرهنگی شهر، دست خالی که نیامده‌ای؟
عمو که سخت گرفتار این پرسش‌های نابجا! و ابلهانه! شده بود؟ فردای همان روز پای در محکمه گذاشت و شکایت پیش قاضی برد، که اینان به چه حقی از من سؤال می‌کنند؟ اگر حرمت عموی خود را ندارند، لااقل احترام حاجی همسفر مرا به جا آرند، اصلا چه معنا دارد که میرزای شهر بنویسد؟ مگر من منتخب شهر شده‌ام که پاسخگوی مردم و جراید باشم؟ قلم‌ها را بشکنید و سکوت کنید که اگر این‌گونه نباشد، آن خواهم کرد که نخواهم.
و این‌گونه بود که یک عضو فرهنگی شورای شهر توانست با شمشیر سامورایی خود؛ سر از تن تمام منتقدان بردارد.